دختری که آرزو داشت
سلام بریم سراغ فیک
p. 7
تا اینکه رسیدیم به هاداگ فروشی ته با یونگی یه هاداگ زوج(دو نفره)گرفتن منم تک افتادم رفتم یه زوج گرفتم ولی چون زیاد بود خانم فروشنده به من و اون دختره داد(نیکی).
(علامت خانم فروشنده
*علامت جونگ کوک!)
؛ خانم ما زوج نیستیم
*دیگه هاداگ نداریم همینه فقط مجبورید باهم بخورید.
(یه توضیح کوتاه نیکی میخواست هاداگ بخوره مریم منتظر نیکی بیرون وایساده)
! خیلی ممنونم خانم و هاداگ رو تحویل گرفت
؛ حالا چطوری بخوریم اینو؟ منم پول دادم
! همینطوری بیا بخور پیرزن بود نمیتونستم بهش گیر بدم
؛ باشه
از زبان نیکی
موقعی که داشتیم میخوردیم چش تو چش شدیم ۱ دقیقه داشتیم بهم نگاه میکردیم انقدر به هم نزدیک شدیم که یه میل لبمون فاصله داشت که بعد ازش دور شدم.(فهمیدم جونگ کوکه ولی به رو خودم نیاوردم)
ایکاش میتونستم بهش بگم دوستت دارم ولی اون عاشق یه دختر آرمی که بی تی اس رو میشناسه نمیشه😢
دیگه رفتم دم در مریم رو دیدم که تاکسی گرفتیم و رفتیم برج نامسان خیلی قشنگ بود اصن عالی کلی عکس گرفتیم رفتیم هتل ناهار خوردیم خیابان تهران هم فردا میریم.
p. 7
تا اینکه رسیدیم به هاداگ فروشی ته با یونگی یه هاداگ زوج(دو نفره)گرفتن منم تک افتادم رفتم یه زوج گرفتم ولی چون زیاد بود خانم فروشنده به من و اون دختره داد(نیکی).
(علامت خانم فروشنده
*علامت جونگ کوک!)
؛ خانم ما زوج نیستیم
*دیگه هاداگ نداریم همینه فقط مجبورید باهم بخورید.
(یه توضیح کوتاه نیکی میخواست هاداگ بخوره مریم منتظر نیکی بیرون وایساده)
! خیلی ممنونم خانم و هاداگ رو تحویل گرفت
؛ حالا چطوری بخوریم اینو؟ منم پول دادم
! همینطوری بیا بخور پیرزن بود نمیتونستم بهش گیر بدم
؛ باشه
از زبان نیکی
موقعی که داشتیم میخوردیم چش تو چش شدیم ۱ دقیقه داشتیم بهم نگاه میکردیم انقدر به هم نزدیک شدیم که یه میل لبمون فاصله داشت که بعد ازش دور شدم.(فهمیدم جونگ کوکه ولی به رو خودم نیاوردم)
ایکاش میتونستم بهش بگم دوستت دارم ولی اون عاشق یه دختر آرمی که بی تی اس رو میشناسه نمیشه😢
دیگه رفتم دم در مریم رو دیدم که تاکسی گرفتیم و رفتیم برج نامسان خیلی قشنگ بود اصن عالی کلی عکس گرفتیم رفتیم هتل ناهار خوردیم خیابان تهران هم فردا میریم.
- ۱۵۱
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط